نگارجوننگارجون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

نگارجون عشق مامان و بابا

بدون عنوان

امروز مهمونامون رفتن وقتی خاله فرنگیس اینجا بود واسه من هم خیلی خوب بود کاش بیشتر میموند نگاری خیلی باهوشی همه ازت تعریف می کنن  ماشالله عزیزم البته باهوشی شما وظیفه ما رو سنگین تر میکنه الان چادر پوشیدی و من خوای نماز بخونی  کتاب زیاد میگیری دستت و واسه خودت داستان درست میکنی منم به داستانات گوش میدم خیلی هم لباس عوض می کنی البته اگر جمع کنی مشکلی نیست دوست دارم عزیزم ...
8 آذر 1391

محرم

امروز 8 محرم و ما سعی کردیم چند روز بریم روضه شما هم خیلی دختر خوبی بودی امشب همه خونه پدر جون جمع میشیم و حلیم درست می کنیم بابا مهرداد هم  از دیشب کارش شروع شده صبح تاسوعا حلیم پخش میکنن 
3 آذر 1391

نگار شیطون بلا

نار جون شیطون مامان چند تا شعر قشنگ بلده 1 اتل متل یه مورچه پرید اومد تو  کوچه مورچه پاش شکسته با برگ پاش بسته  مورچه جونم تو ماهی خوب میشی زود الهی 2 ما گلیم ما سنبلیم..... 3عروسک قشنگ من .... 4علی بابا طوطی داشت... که این شعر برای یادگیری اسامی برای همه بچه ها مفید 5 تاتا عباسی  6من یه پرندم ...
26 شهريور 1391