بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
شروع مجدد وبلاگ نویسی مون مبارک جوجه من تابستون 95 خیلی خوب گذشت بدون دغدغه مسافراتای زیاد والبته سفر سه هفته ای بابا مهرداد به اروپا پاییز 95 نگار من کلاس اول شروع میکنه و هم یه عالمه دلشوره دارم واسه دختر قشنگم و هم خوشحال که عشقم میره مدرسه و میزاره مامان به کاراش برسه نگارم بدون همیشه عاشقتم امروز اگه بتونم میخوام یه سری عکس جدید واست بزارم ...
نویسنده :
مامانی
13:07
بدون عنوان
دخمل قشنگم این روزا که تند تند داره میاد میره ما دوتا هم حسابی سرگرمیم طوری که وقت کم میاریم با همبشینیم یه کارتون خوب ببینیم عیب نداره در عوضش شما داری زبان انگیلسی میخونی و الان رنگها رو کامل بلدی میتونی سلام بدی اسمت بگی وبه چند تا سوال انگلیسی که ازت میپرسیم کامل جواب بدی و این برای من که مامان شما هستم کاملا خوشحال کننده هست خیلی شیرین زبون شدی هر هفته یه روز با من میای کارخونه و با خانم نصیری و خانم سالاری حسابی بازی میکنی و شب که با هم میریم خونه اونقدر خسته هستی که زود میخوابی عزیزم تو تواین سن مستقلا مسواک میزنی شب تنها میخوابی و غذات خودت میخوری خیلی دوست دارم و به داشتنت افتخار میکنم ...
نویسنده :
مامانی
15:15
بدون عنوان
نگار گلم الان مهد رفتی من هم اومدم کارخونه میبوسمت سعی میکنم
نویسنده :
مامانی
12:35
روزای شلوغ اخر سال
گل خوشگلم اسفند ماه همیشه ماه شلوغی واسه ما ایرانی هاست چون اخرین ماه سال مامانا خونه تکونی دارن بابا هم باید حساب کتاباشون جمع و جور کنن در کل همه یه جورایی عجله دارن و شما خانم کوچولوی شیطون هیچ وقت نمیذاری خونمون تمیز بمونه ای بابا ای بابا دیشب با بابا مهرداد جونی و عمه جونی رفتیم کنسرت شهرام شکوهی و شما هم موندی پیش مادر جون یه سال دیگه که بزرگتر شی شما رو هم میبرم کنسرت تا بهت خوش بگذره عزیز دلم مامانی امروز به اتفاق بابا دایی مرتضی جونی اومدیم کارخونه تا من بابا به کارامون برسیم و شما هم واسه خودت حسابی بازی کنی الانم داری دوچرخه بازی میکنی عید میخایم بریم یه جای خوب شایدم خونه موندیم اگه رفتیم عکساشو م...
نویسنده :
مامانی
16:23
بدون عنوان
جاده امامزاده داوود فروردین 91
بدون عنوان
عزیز دلم دو روز عمه ارزو اومد پیشمون موندخوش گذشت این هفته تهران بابت الودگی هوا تعطیل شده تمام هفته خونه بودیم البته خوب بود شما سرما خوردی بیرون نری بهتره هفته گذشته خونه خاله نشاط رفتیم شما با جانان کلی بازی کردی بهت خوش گذشت شما دوو تا شیطون تمام خونه رو بهم ریختین وای چقدر گوشم درد میکرد نتونستم با خاله کمک کنم کاش چند تا عکس ازتون میگرفتم
نویسنده :
مامانی
0:18